جدول جو
جدول جو

معنی قاضی جلیس - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی جلیس(جَ)
عبدالعزیز بن حسین بن حباب اغلبی سعدی تمیمی صقلی، مکنی به ابوالمعالی. شاعری است ادیب از مردم مصر که به سال 490 هجری قمری / 1097 میلادی تولد یافت. عماد در ’الخریده’ آرد: وی در نظم و نثر و ترسل اوحدعصر خود بود. در دوران فائز متولی منصب انشاء گردیدو از آن جهت که همواره با خلفاء فاطمیان مجالست و نشست و برخاست داشت به جلیس شهرت یافت. وی دارای بینی بزرگی بود. (فوات الوفیات ج 1 ص 278) (النجوم الزاهره ج 5 ص 371) (کتاب الروضتین ج 1 ص 141) (خریده العصر) (قسم شعراء مصر ج 1 ص 189) (الاعلام زرکلی ج 4 ص 140)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن علی نسوی، مکنی به ابوعمرو. قاضی و فقیه است که کتابهائی در فقه و تفسیر نگاشته و در ادبیات و شعر دستی داشته است. وی درنساء خراسان متولد شد و به عراق و مصر و شام و مکه سفر کرد و از طرف طغرل بیک به عنوان نماینده به دار الخلافۀ بغداد اعزام گردید. سلجوقیان در امور مهم به وی اعتماد داشتند و ’قائم بامرالله ’ او را متولی قضاء خوارزم ساخت و به لقب قاضی القضاه ملقب گردانید. (طبقات الشافعیه ج 3 ص 74) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 7 ص 64)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
یکی از بزرگان و امیران عهد سلطان حسین بن سلطان اویس است. (حبیب السیر چ قدیم جزء اول از ج 3 ص 82 و 83 و 84)
لغت نامه دهخدا
(طِ اُ لَ)
دهی است از دهستان اوچ تپۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. در 21هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 15هزارگزی شوسۀ تبریز واقع و کوهستانی، معتدل است. سکنۀ آن 384 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا